قصه های موشکولو
یک روزموشکولو روی میزش یک حلزون دید .
حلزون را برداشت ،از پنجره ی اتاقش انداخت بیرون.
10 سال گذشت.حلزون دوباره به میز موشکولو رسید و
گفت:اگر یک بار دیگر مراپرت کنی، به مامانت می گویم!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
یک روزموشکولو روی میزش یک حلزون دید .
حلزون را برداشت ،از پنجره ی اتاقش انداخت بیرون.
10 سال گذشت.حلزون دوباره به میز موشکولو رسید و
گفت:اگر یک بار دیگر مراپرت کنی، به مامانت می گویم!!!!